فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم

اسفیدواجان

ویرایش اول- آبان 1392 

از همشهریان عزیز تقاضا می‌شود با کسب اطلاعات از بزرگان محل، مرا در تکمیل این مجموعه یاری فرمایند.

 

با تشکر    ______________________
علی مختاری AliMokhtaari@yahoo.com f

 

الف   آ   ب   پ   ت   ج   چ   ح   خ   د   ذ   ر   ز   س   ش   ص   ط   ع   غ   ق   ک   گ   ل   م   ن   و   هـ   ی

 

آ

آدَم‌طِلِبون : دعوت‌کردن شفاهی مردم برای شرکت در مجالس که معمولاً توسط یک‌نفر انجام می‌شد

آرت : آرد

آرچی : آسیاب دستی

آرخالوق : ارخالق (نیم‌تنه پوشش مردان و زنان با آستر و میانه پنبه‌ای)

آزِگار : گذشت زمان (یک‌سال آزگار کنایه از یک‌سال گذشته)

آسّونه : آستانه‌ی درب

آسییُو : آسیاب

آلوچه : گوجه سبز

آلیشَنگ   : یک نوع گیاه بیابانی که در پختن آش مورد استفاده است

 

الف

اِختلاط  : صحبت کردن با هم

اَدکَلی : الکی

اُراق  :  داس

اُراقچی  : داس کوچک برای علف‌چینی

اُرچین : پلکان

اُرسی : کفش

اُرموت : آمرود (نوعی گلابی)

اَزرَق (اَزرَق شامی)  : آدم بد قیافه

اُشنار : پشته

اَعیون  : اعیان

اَلّـَه  : حرف تعجب

اِنگار  : مثل اینکه

اِنگار گردن  : ترک کردن

اَنگولی  : انگشت

اُو : آب

اُو هَرزی : زمانی که آب کشاورزی بدلیل فراوانی روی حساب و کتاب نیست

اُوشه کنی  : شخم‌زدن

اُوفتو  : آفتاب

اُویاری  : آبیاری

 

ب

باجی : خواهر

بادیه   : ظرف بزرگ

بالخونه  : بالاخانه

بالو  : هواپیما (به‌زبان بچه‌گانه)

بِجور  : بِگَرد ، پیدا کن

بُخچه  : بقچه

بَگوم  : لقب دختری که مادرش سیّد باشد

بُل : یک نوع عنکبوت که با سرعت حرکت می‌کند

بِنا   : قرار (بنا بود  قرار بود)

بُنگ : بانگ اذان

بُوجاری : عمل جدا کردن گندم از کاه (در هنگام وزش باد گندم های خرد شده یا مخلوط گندم و کاه را با هرچوم به بالا پرتاب می‌کنند)

بُوسوره : پدرزن- پدر شوهر

بوگو : بگو

بونه : بهانه

بیختَن   : اَلَک کردن

بیست‌وپنج  : واحد اندازه‌گیری وزن، معادل پنج سیر

بیل اُوشه  : بیل مخصوص اوشه‌کنی

 

پ

پاچه ورمالیده  : کنایه از آدم شارلاتان

پاقِلاغ   : یک نوع گیاه بیابانی که در پختن آش مورد استفاده است

پاین (پَین)  : پایین

پَس پَسِکی  : عقب عقب

پَس‌اُفت  : پس‌انداز

پَسّـِه  : نوبت

پِغِر  : فضولات حیوانی همراه با پسمانده‌ی علوفه دام، مورد استفاده برای سوزاندن و یا کود

پَکوندَن  : به‌ بند کردن (در مورد تسبیح یا اسپند و امثالهم به‌کار می‌رود)

پِلِه : پیاله

پِنا  : پناه-جایی که بادگیر نیست

پَنجه  : واحد اندازه‌گیری وزن، معادل 750 گرم یا ده سیر

پوز  : پوزه-چانه و دهان

پیت : حفره ایجاد شده در زمین در اثر ریزش قنات

پیزُر  : گیاهی است که در مناطق باتلاقی رشد می‌کند، بسیار محکم بوده و در گذشته برای بستن دسته‌های گیاهان و پرکردن پالان از ان استفاده می‌شده است

پیزُر لا پالون کسی گذاشتن  : هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

پیل‌پیلی رفتن  : تلوتلو خوردن

پَینار  : واحد اندازه‌گیری وزن، معادل 75 گرم یا یک سیر یا 16 مثقال

پِینگ : واحد اندازه گیری زمان آبیاری

 

ت

تاپاله  : پهن گاو

تاپو : خمره کوچک گلی

تاچه  : کیسه گونی‌مانند برای ذخیره و حمل آرد و گندم و امثالهم

تار دادن   : فرار دادن کسی

تار کردن   : پراندن فرار دادن (پرندگان)

تاغار  : تَغار

تاغارچی  : تَغار کوچک

تاقچه و تاقچه بالا  : فرورفتگی داخل دیوارهای خشتی در اتاق‌ها، ایوان‌ها و حتی راهرو و حیاط خانه‌ها. در اتاق‌ها معمولاً سه ردیف تاقچه در پایین، وسط و بالا درست می‌کردند. تاقچه‌های ردیف پایین را که بعضاً در داشتند، گنجه؛ و ردیف بالا را هم که ارتفاع کمتری داشت تاقچه بالا می‌گفتند و بیشتر برای گذاشتن وسایل دکوری و لوکس! استفاده می‌شد.

تُخ  : تخم‌مرغ

تَخت‌کش  : کسی که کارش تخت‌کشی بود

تَخت‌کشی  : درست‌کردن تخت گیوه با استفاده از پارچه‌های کهنه

تُرتُری  : غلتک-چرخ

تَرکه  : شاخه‌ی باریک تازه‌روییده درخت

تَسمه  : کمربند

تَقَلاّ  : تلاش

تِکوندَن : تکان‌دادن

تُل  : کنار-بغل

تِلِکِه‌بندی  : سرهم بندی شده

تُمّبون : شلوار

تَندور  : تنور

تَنگِ غُروب  : نزدیک غروب آفتاب

تَنْگول  : بشکن زدن

توبره  : کوله پشتی

توته : قطعه ای از ساقه آفتابگردان خشک شده که برای پیچیدن نخ بر روی آن بکار می‌رفت

تورکه  : دانه

تُوفیر  : تفاوت

تون   : محل آتشدانِ زیر خزینه‌ی حمام

تونتاب  : کسی که کارش روشن‌کردن و اداره‌ی آتش تون بود

 

ج

جَخ : تازه

جِریب  : واحد اندازه‌گیری مساحت، تقریباً برابر یک‌هزار مترمربع

جُسّـَن  : پیداکردن

جَعده  : جاده

جَل : زود

جُل : مفروش کهنه پارچه زیر پالان

جَلَب  : زیرک-آب‌زیرکاه-حقه‌باز

جَلَبی  : شیطونی-اذیت

جُم خوردن  : تکان خوردن

جوق : جوی آب

جوم  : جام- ظرف مسی، رویی یا ورشویی

جووال  : کیسه مخصوص گندم و آرد

جَهَندَم  : جهنم

جی  : دالّی (کلمه‌ای که پس ار آشکار شدن در مقابل بچه‌های کوچک می‌گویند)

 

چ

چاپوق  : چُپُق

چاپول  : دست‌زدن، کف‌زدن

چاپون  : چوپان

چاچُو : چاچب-چادر محلی

چارقَد : روسری

چارگَرد : چرخ مخصوص انداختن کلاف نخ برای ماسوره کردن نخ

چاره  : سرتاس. وسیله‌ای که در خواروبار فروشی‌ها برای ریختن حبوبات از آن استفاده می‌شود

چاق‌شدن  : خوب شدن از مریضی

چاییدن  : سرما خوردن

چِراغ مرکبی  : چراغ فانوس

چراغ موشی : چراغ کوچک فتیله ای برای روشنایی

چَرخ چاه : وسیله ای برای آبکشی از چاه

چِزوندَن  : اذیت کردن-تحت فشارگذاشتن

چِفت و ریزه  : دو وسیله‌ی آهنی برای بستن دو درب به یکدیگر و قفل کردن آن

چِفتِک گرفتن  : گره‌کردن دست‌ها جهت کمک به عبور کسی از ارتفاع

چِلالی : جعبه کوچکی که با سفال درست می‌شد و برای نگهداری نخ و سوزن و... به کار می‌رفت

چَلغوز  : فضله‌ی مرغ و خروس

چُلُفتی  : تکه چوب‌های نازک که برای روشن‌کردن آتش مورد استفاده قرار می‌گیرد

چِله‌چُو : کسی که شایعه‌پراکنی می‌کند

چَنبَری : وسیله ای تیوب مانند پارچه ای که زنان برای حمل سبد و بقچه و .. با سر بر روی سر می‌گذاشتند

چو : شایعه

چُو انداختن  : شایعه کردن

چوری : جوجه

چُوشی خونی : خواندن مدح ائمه‌اطهار با صدای بلند در کوجه‌ها که خبر از عزیمت یا برگشت فردی یا افرادی از زیارت را می‌دهد

چوم : وسیله ای برای خردکردن گندم (جدا کردن دانه گندم از خوشه)

چینه : دیوار

 

ح

حَروم شدن  : مُردن حیوانات حلال‌گوشت

حُکماً  : حتماً

حَیات : توالت

 

خ

خارسو : مادرزن مادرشوهر

خارکردن : شانه کردن

خاگینه  : کوکویی که با سبزیجات خشک‌شده درست می‌کنند

خاله‌چی : دخترخاله

خَرَند : حیاط

خَفت    : خبط-اشتباه

خُل : ترکیب آتش خاکستر برای ریختن روی کماجدان

خونه : اتاق

 

د

دِ : حرفی که قبل از فعل‌های امری می‌آید و علامت تأکید بر آن است (مانند: دِیالاّ - دِبوگو - دِبُدُو)

دارداره  : آبشارهای کوچک بر روی جوی‌های آب

دالاقّی  : تقلب

دایی‌چی : پسردایی

دَربِچّه : دریچه ای کوچک در مغازه ها برای خرید خانمها و بچه ها

دِریجه : پنجره

دست نِماز  : وضو

دقّ و دِلی  : تلافی

دِل‌غَشِه  : ضعف از گرسنگی

دِلَنگون  : آویزان

دَلّه  : پیت-دبه

دَمُ دول  : وقت-موقع-هنگام

دَمادوم : کانالی برای هوادهی به تنور

دِماغُد چاقه   : خوبی؟-سرحالی؟

دَنار  : واحد اندازه‌گیری وزن، معادل 150 گرم یا دو سیر

دُوری  : بشقاب

دول : دلو آبکشی-سطل لاستیکی

دوواچی  : کهنه‌ی بچه-پارچه‌ای چندبار مصرف به‌جای پوشک‌های فعلی

 

ذ

ذَرع : واحد اندازه‌گیری طول، تقریباً برابر یک متر

 

ر

رَخت  : لباس

رَعیَتی : زمین‌های کشاورزی اعم از باغ و لته

روز و وَر : هنگام روز (تا وقتی روز هست)

رونِکی  : تسمه‌ای چرمین که برای نگه‌داشتن پالان از پشت ران الاغ رد می‌کردند

 

ز

زِل : فضله‌ی کبوتر و سایر پرندگان

زیر جُلِکی : یواشکی

 

س

سامون  : مَرز

سِجِلت  : شناسنامه

سَرِ جَدُّت  : قسم دادن به کسی که سید باشد

سَرجوق : محل‌هایی در کنار جوی آب که برای رختشویی و ظرفشویی مورد استفاده قرار می‌گیرد

سُفت و پاشنه  : سیستم لولای درب‌ها. درب‌ها در محل چرخش خود در بالا و پایین، دو زبانه به نام پاشنه داشتند که داخل دو سوراخ و حفره‌ای که روی چارچوب بالا و پایین وجود داشت، قرار می‌گرفتند. حفره‌ی پایینی را سفت می‌گفتند.

سَقَط  : مُردن (در مورد حیوانات)

سُک  : چوب نازک خشک (سُک‌کبریت:  چوب کبریت)

سُماق پالون : آبکش مسی

سِنْدو سال    : سن و سال

سیله  : خوشه گندم نارس که با دندان قابل جویدن است

 

ش

شاته‌بَندی  : وسیله‌ای که خمیر پهن‌شده را بر روی آن به تنور می‌چسبانند

شِلته : شلیته

شُو : شب

شور  : شستن (یک شور رفتن  یکبار شستن)

شوگوم   : شُگون

 

ص

صاب‌مُرده   : در هنگام عصبانیت به حیوانی یا شیئی گفته می شود

صُحب : صبح

صَدِرَم  : واحد اندازه‌گیری وزن، معادل یک کیلو ونیم یا بیست سیر

 

ط

طاق  : سقف

طِناف  : طناب

طُوله  : طویله

طـَیاره  : هواپیما

طیفون  : طوفان

 

ع

عارُ نَنگ : زشت-غیرعادی

عارُ نَنگونِکی : غیرمعمول

عامو  : عمو

عاموچی : پسرعمو

عَراض‌کردن  : ترسیدن-وحشت‌کردن

عروس خدا : کفشدوزک

عَکسه   : عطسه

علی بونه‌گیر : کنایه از بچه بهانه‌گیر و نق‌نقو

عمه‌چی : دخترعمه

عُود    : برگشت ( کنایه از خوب شدن زخمی و دوباره زخم شدن همان محل )

عَیب   : زشت

عَیبناک   : خراب

عَید  : عید

 

غ

غازی : لقمه بزرگ ساندویچی

غَربیل- غَلبیل : غربال

 

ق

قاب : بشقاب

قاتِق : خورشت نان

قال  : داد-سروصدا

قال چاق‌کردن  : دعوا به‌پا‌کردن

قامه  : شاخه‌های بزرگ و اصلی درخت

قایِمِکی  :  یواشکی

قُرمه   : گوشت سرخ شده همراه با دمبه و پیاز که در داخل سیرابی (شکمبه) گوسفند می‌ریختند و برای استفاده در زمستان در جای خنک نگهداری می‌کردند

قِفیس  : واحد اندازه‌گیری مساحت، تقریباً برابر یک‌صد مترمربع

قِلارون : چوب بلندی که برای تکاندن گردو مورد استفاده قرار می‌گیرد

قِلاغ : کلاغ

قِلاغ جارِک   : نوعی پرنده کوچکتر از کلاغ به رنگ سیاه و خاکستری با دم بلند

قُلقُشون  : یخبندان

قِلقِلی  : قلقلک

قَندَرقه   : نوعی گیاه با ساقه‌ی بلند و محکم که از آن به‌جای نخ برای بستن شاخه‌ی مو به پایه استفاده می‌کردند

قُوس  : ماه آذر

قووا : قبا

 

ک

کاچی  : نوعی غذا یا دسر که با آرد و روغن و شکر درست می‌شود

کادود  : چیزی که خیلی دود کرده و سوخته

کادون  : کاهدان

کُپّه  : پشته- رویهم ریختن مقداری از یک چیز

کُپه‌کوفت  : نوعی فحاشی

کُتی : قسمت ضخیم و پایینی شاخه مو که معمولاً در زیر خاک قرار گرفته و از آن شاخه‌های کوچکتر منشعب می‌شود

کُجی  : دکمه

کُجی‌گربه  : دانه هایی که از آنها دستبندی برای چشم و نظر می‌سازند

کُچّّه‌کردن  : جوانه‌زدن

کِراش‌کردن  : به‌صرفه بودن

کَرت و پُشته  : تقسیم‌بندی زمین کشاورزی برای آبیاری بهتر. قسمت مسطح را کرت می‌نامند و آن‌ها را با پشته از یکدیگر مجزا می‌کنند

کَرتونه : لانه (مرغ و خروس)

کِرنه : کنه

کِشاب  : زیپ

کَعلا : نوعی گیاه که کوبیده و برای رختشویی استفاده می‌کردند

کُلتِکَنِک : جوجه‌تیغی

کُلک   : کُرک

کُله بیل دَسته : محلی برای پرورش شاخه های بید به منظور استفاده برای دسته بیل

کَله جوش  : کاله‌جوش   نوعی غذا که با کشک درست می‌شود

کُنداله  : ظرف گلی یا سفالی شکسته

کِندیل  : مریض‌حال-افسرده

کِوِج   : نوعی زالزالک به رنگ قرمز

کودی‌کَلّه   : جمجمه

کورِک   : جوش چرکی

کِوِره  : کثیفی‌ روی هم انباشته شده

کُوش ساغَری : دمپایی

کولون : قفل

کوله‌مَرجون  : مترسک-کنایه از آدم بدپوش و شلخته هم هست

کولی    : پشت کسی سوار شدن

کوماجدون : نوعی قابلمه با در کیپ شونده برای پختن غذا در زیر آتش

 

گ

گاله  : خورجین بزرگ مخصوص حمل کود و آشغال

گالیش  : کفش لاستیکی

گِلسوز  : چراغ گردسوز (چراغ نفتی روشنایی که فیتیله و شعله آن گرد است)

گُلِنگار  : نوعی یونجه

گِلوندی   : گِلُندی  گِل‌مالی شده

گُله  : یک قسمت از یک محل، یه گُلِه جا  یک قسمت کمی از یکجا

گُمی  : ظرف حصیری گرد و در دار

گَنجه : کمد کوچک دیواری

گُنگیش   : گنجشک

 

ل

لاپُرت      : گزارش

لاپوشونی  : پنهانی، مخفی کردن

لَته : زمین کشاورزی که برای کشت گندم و جو و سایر گیاهان یک‌ساله به کار می‌رود

لِچِک  : روسری سه‌گوش

لَحَف : لحاف

لُغُزخوندن  : بدگویی‌کردن-عیب دیگران را برشمردن

لِک لِکی : وسیله‌ای برای درست کردن کلاف نخ

لََمپا  : چراغ روشنایی نفتی فتیله‌ای

لَنتَرانی  : حرف‌های هرز و بیهوده

لُودگی  : هرزگی-مسخره‌بازی

لُوده  : سبد چوبی بزرگ مخصوص حمل انگور و سایر میوه‌ها

لیچار  : حرف‌های هرز و بیهوده

لیشتَن  : لیسیدن، پاک کردن

 

م

ماشِک : نوعی گیاه که برای علوفه‌ی دام، کشت می‌شود

ماهتُو  : مهتاب

ماه‌حوت  :  ماه اسفند

مِجری : صندوقچه

مَجمَعَه  : سینی بزرگ مسی با لبه‌ی کنگره‌ای

مَحکَمه  : مطب

مِدار : صرفه جویی

مُدبَغ : مطبخ آشپزحانه

مَرغ   : چمن طبیعی کنار جوی آب و آفت زمین‌های کشاورزی

مَشغولُ ذُمّه  : نوعی قسم- مدیون‌کردن

مَضِرَت  : عوارض بد

مِلاج  : مغز سر

مَن  : من شاهی  واحد اندازه‌گیری وزن، معادل شش کیلو

مورچه سَواری   :  مورچه های بزرگ

میرزا  : لقب پسری که مادرش سید باشد

 

ن

ناسور   : کنایه از زخمی که دست‌کاری شود

ناغافل   : بی‌خبر

نالی : تشک

نِچاق  : مریض

نِسَرم  : نِسَر:  بخشی از ساختمان که آفتابگیر نیست

نَعنی  : ننو-گهواره

نَنِهّ رود  : کلمه تعجب و شگفتی که بسته به موقعیت، معانی مختلفی می‌دهد

نُودون : ناودان

نون‌دارچه  : نوعی نان ضخیم خشک و دوآتشه

 

و

واره  : دریچه‌ای برای بستن جوی آب و هدایت آب به زمین کشاورزی و یا جوی دیگر

واره‌گردوندن : باز و بسته‌کردن واره‌ها جهت تغییر مسیر آب

واز  : وسیله‌ای برای شخم‌زدن

وازَده   : پس‌مانده

وَخی : برخیز پاشو

وَشَند   : باران و برف

هـ

هِراس‌تَنگ   : بی‌حوصله

هَرچوم : وسیله‌ای بیل‌مانند با سر شانه‌ای برای بوجاری کردن

هَرز رفتن   : هدر رفتن

هَشتَن : گذاشتن

هِلِ پوک   : چیز بی ارزش

هَمدو کردن : نوعی کار تعاونی در تولید فرآورده های شیری. تعدادی از خانواده ها که روزانه تولید کمی شیر داشتند با هم قرار میگذاشتند هر روز شیرشان را به یکی بدهند و همه با هم کمک میکردند در تولید ماست و دوغ و کره و...

هَمریش   : باجناق

هَمّونه : همیانه

هَم‌هولِت   :  برادر زن

هُولُ وَلا  : گیر و دار

هیمه : هیزم

ی

یانه : هاون